روز خوب عید فطر
روز عید فطر بعد از نماز به همراه مامانی و آقاجونم راهی آبعلی شدیم. روز خیلی خوبی بود. کنار رودخونه ارمیا و ایلمان کلی بازی کردن. عصر هم رفتیم ویلای خواهر گلم. اونجا هم خیلی خوش گذشت. اصرار داشتن شب بمونیم ولی چون مهمون داشتن دیگه نموندیم و برگشتیم خونه. ارمیا دلش نمی خواست برگرده و همش می خواست با علی بازی کنه. ایلمان هم خسته از جنب و جوش روز تا رسیدیم سادات محله خوابش برد و وقتی سوار ماشین شدیم تازه بیدرا شد و گفت علی کو؟ علی علی. این آلوچه ها رو از درخت های جنگلی اونجا چیده بودیم. کلی رب و لواشک درست کردم انق...
نویسنده :
مامان ارميا و ایلمان
15:11